تدبر در قرآن کریم

جلسه تدبر در قرآن به‌صورت هفتگی در پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن برگزار می‌شود. در ادامه شرح برخی جلسه‌های برگزار شده، آمده است.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 26 آبان‌ماه 1404 برگزار شد

این جلسه با مدیریت جناب آقای دکتر حقانی فضل برگزار شد.

آیات مورد بحث: ۲۵۲، ۲۵۳ و ۲۵۴.

در آیه ۲۵۱ بقره عبارت «…وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ…» خداوند در دفع ظلم و منع فساد دخالت دارد. اما در آیه ۲۵۳ خداوند می‌فرماید: «… وَلَٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ …» سخن از این است که خداوند مانعی نمی‌گذارد تا جلوی درگیری میان مردم گرفته شود و آنها را در مسیر انتخاب‌های خود رها می‌کند. در این آیه از تعبیر «ما اقْتَتَلُوا» استفاده شده است.«اقتتلوا» از باب افتعال است. یکی از کاربردهای این باب، نشان‌دادن مشارکت است؛ اما نه مشارکتی مانند باب مفاعله. در باب مفاعله، مشارکت دوطرفه و متقابل است؛ اما در باب افتعال، هر دو طرف فاعل‌اند، بدون اینکه یکی ظالم و دیگری مظلوم باشد. یعنی همگی در این ماجرا هم نقش ظالم دارند و هم نقش مظلوم. به همین دلیل است که خداوند در چنین وضعی دَفع را برقرار نمی‌کند.

سؤال: چرا خداوند در این‌گونه موارد دفع را ایجاد نمی‌کند؟

در آیات پیشین، در بخش «إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»، علامه طباطبایی در المیزان اشاره می‌کند که ملائکه از کجا می‌دانستند انسان موجودی است که هم خون‌ریزی می‌کند و هم فساد به‌پا می‌دارد؟ به باور ایشان، قبل از انسانِ فعلی، موجودات انسانی دیگری بوده‌اند که ملائکه رفتار آنها را دیده بودند؛ اما علامه نکته‌ای عمیق‌تر مطرح می‌کند: انسان به‌سبب کمبود منابع، نیازهای بی‌پایان و سیری‌ناپذیری در معرض درگیری قرار می‌گیرد، مگر اینکه این نیازها با قانون و شریعت مدیریت شود. ذات زندگی دنیا به گونه‌ای است که گاهی به جنگ و درگیری می‌انجامد و گاهی نیز توسط قانون سامان پیدا می‌کند. از همین رو، «اقتتال» یک امر کاملاً طبیعی در تاریخ بشر است و روند طبیعی رشد جوامع — مطابق نظریه «استخدام» — با نوعی کشمکش همراه است.

در اینجا دو مسئله وجود دارد: گاهی خداوند دخالت می‌کند و گاهی رها می‌کند و دخالتی ندارد. سؤال اینجاست که: آیا دخالت الهی قانونمند است؟

در آیه ۲۵۱، سخن از دخالت خدا در «دَفع» است؛ یعنی خداوند مانع فساد می‌شود. اما در آیه ۲۵۳، با وضعیتی مواجهیم که این دخالت وجود ندارد.

در نتیجه چند پرسش اصلی مطرح می‌شود:
۱. خداوند چه زمانی دخالت می‌کند، و اگر دخالت نکند، آیا زمین فاسد می‌شود؟
۲. در چه شرایطی خداوند انسان‌ها را رها می‌کند و دخالتی در رفع درگیری‌ها ندارد؟
قانون این است که انسان برای تضمین زندگی خود تلاش کند و در عین حال به نصرت الهی ایمان داشته باشد. اما آیا این فرآیند، قانونمند است؟

قانون الهی این‌گونه بیان می‌شود: وقتی مسیری را انتخاب می‌کنید، از یک‌سو عقل به شما داده شده تا ابزارهای زندگی‌تان را خودتان بسازید و مسئولیت عمل‌تان را بپذیرید. از سوی دیگر، اگر در شرایطی قرار بگیرید که در اقلیت باشید یا موقعیت بر شما سخت شود، باز هم وظیفه شما تلاش است، و در نتیجه همین تلاش، نصرت الهی می‌تواند شامل حالتان شود و شما را به پیروزی برساند. در جای دیگری داریم: «وَلَوْلَا …»؛ به‌نظر می‌رسد که اگر خداوند دخالت نمی‌کرد، پویایی دینی فعال نمی‌شد و دین در جامعه زنده نمی‌ماند.

یک نگاه دیگر وجود دارد که کل عالم هستی را به‌عنوان یک سیستم بسته در نظر می‌گیرد. در این دیدگاه، اتفاقات عالم شامل شر مطلق و خیر مطلق هستند. اگر بخواهیم مصادیقی پیدا کنیم، می‌توان به جنگ جهانی دوم یا شیوع انفولانزا اشاره کرد. اما تحلیل اینکه چه زمانی فساد بیشتر شد و چه زمانی کمتر، دشوار است؛ در یک سیستم بسته، هرچه شر می‌بینیم ممکن است پشت آن خیر بزرگ‌تری نهفته باشد.

یک مسئله مهم این است: خدا چقدر و چگونه مداخله می‌کند؟ برخی از متون و ادبیات دینی بیان کرده‌اند که گویی خداوند به‌طور مستقیم و لحظه‌ای مداخله می‌کند و در برخی موارد، مانند سیستم اتوپایلت، اجازه می‌دهد امور طبق روند طبیعی پیش برود و تنها گاهی مداخله می‌کند.
در نگاه سنتی، این باور وجود دارد که هرچه خدا بخواهد همان می‌شود. اما سؤال این است: آیا می‌توان چنین فهمی را از آیات قرآن استخراج کرد؟ و آیا با بررسی مصادیق می‌توان به این فهم نزدیک شد؟
علامه طباطبایی در فهم این آیه نکته‌ای را مطرح می‌کند: در صدر داستان، آیه به پیامبران (رسل) اشاره دارد و در ذیل، به امت‌ها (پیروان) مرتبط می‌شود. شباهت این دو بخش در اختلاف‌هاست؛ یعنی در بالا به تفاوت میان پیامبران اشاره می‌کند و در پایین به اختلاف میان امت‌ها که سبب درگیری شد.
نکته کلیدی این است که:
  • ختلاف میان پیامبران (از لحاظ رتبه و درجه) به خداوند نسبت داده می‌شود،
  • اما اختلاف میان امت‌ها به خود انسان‌ها نسبت داده شده است.
نظر علامه این است که اختلاف امت‌ها اشتباه بوده و خداوند در این اختلاف دخالت نکرده است. اختلاف به چه معناست؟

سؤال: در عبارت‌های «تِلْكَ آيَاتُ الله» و «تِلْكَ الرُّسُل»، منظور از «تِلْكَ» چیست؟

برخی مفسران معتقدند که «تِلْكَ الرُّسُل» به حضرت موسی (ع) اشاره دارد. عده‌ای دیگر بر این باورند که سوره بقره پس از سوره اعراف نازل شده و در سوره اعراف ماجرای تکلم خداوند با موسی (ع) مطرح شده است، بنابراین اینجا نباید دوباره مطرح می‌شد. در واقع، برخی می‌گویند «کَلِمَ الله» به خود پیامبر (ص) اشاره دارد و با تعبیر «تِلْكَ» سازگار نیست.

همچنین آیه قبل نیز از همین نوع «تِلْكَ» استفاده کرده است. به گفته علامه طباطبایی برای احترام است.

در آیه ۲۵۳، آیا می‌توان این برداشت را صحیح دانست؟

در فراز دوم از سیاق آیه، به نظر می‌رسد که خداوند بیان می‌کند: اختلافات در جامعه طبیعی است. عبارت «وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا» نشان‌دهنده وقوع اختلاف است، و در تاکید سوم باز هم اشاره می‌شود که افراد با یکدیگر اختلاف دارند و حتی جنگیدند. در نهایت نیز گفته می‌شود که اگر خدا اراده کند، آنچه رخ می‌دهد محقق می‌شود.

این برداشت ما را به این نتیجه می‌رساند که اختلافات، حتی در میان ادیان و تفکرات مختلف، امری طبیعی است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم. افراد در این جهان، بعضی کافر می‌شوند و برخی مؤمن، و هر کدام رابطه خود را با خدا دارند، اما اختلاف در دنیای انسانی اجتناب‌ناپذیر است.

سؤال مهم‌تر این است که: در مقام فردی شاید زور و اجبار معنا نداشته باشد، اما وقتی پای دین و حکومت دینی به میان می‌آید، مسئله پیچیده‌تر می‌شود. در اینجا دو نکته قابل توجه است:
 
  • روند طبیعی جامعه: خداوند برخی اختلافات را رها می‌کند و این اختلاف بخشی از روند طبیعی زندگی اجتماعی است.
  • تأ ثیر فرد و حکومت: در حوزه حکومت دینی، نمی‌توان همه اختلافات را رها کرد؛ باید حداقلی از کنترل و قوانین برای مدیریت جامعه وجود داشته باشد.
تحقیقات نشان می‌دهد که «جامعه پراکنده» تاب‌آوری بیشتری دارد تا جامعه‌ای که همه هم‌فکر باشند. در سیاست‌گذاری نیز لازم است حدی برای مداخله و قانونی کردن امور فرض شود و بخشی از اختلافات را به روند طبیعی سپرد.

در سوره بقره، خداوند بارها انسان را به راست‌کرداری و هدایت‌ فرا می‌خواند. در میان این مباحث، یک راه عملی نیز ارائه می‌کند؛ با عنوان «انفاق».

در مسیر بیان احکام انفاق، به‌گونه‌ای نصیحت‌آمیز یادآور می‌شود كه این کار پیش از آنكه برای دیگران مفید باشد، به سود خود شماست:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ…

در آیات مربوط به جهاد و قتال نیز موضوع گذشتن از مال و جان دیده می‌شود؛ گویی قرآن بر اساس مناسبت‌ها به سراغ انفاق می‌رود و پس از آن، به تناسب همان موضوع، از ربا سخن می‌گوید. این پیوستگی نشان می‌دهد که امور مالی و جانی در منظومه قرآنی ارتباطی درونی با یکدیگر دارند.

در آیه ۲۲ سوره نور و ماجرای افک نیز، پس از آنکه گروهی متهم و نکوهش شدند، خداوند می‌فرماید: کسانی که توانایی مالی دارند، مبادا نیکی و انفاق را از این لغزش‌کنندگان قطع کنند، اینجا هم قرآن انفاق را به‌عنوان عمل اخلاقی مطرح می‌کند، حتی در مورد کسانی که خطا کرده‌اند.
 

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه ۱۹ آبان‌ماه 1404 برگزار شد

 این جلسه با مدیریت جناب آقای دکتر حقانی فضل برگزار شد.
 خلاصه جلسه: داستان طالوت و جالوت با تمرکز بر «اقلیت وفادار»، سنت الهیِ دفع فساد، و تفاوت روایت قرآن با عهد عتیق بررسی شد.

آیه ۲۵۱ بقره ادامه روایت پیشین است؛ همان ماجرای درخواست بنی‌اسرائیل برای داشتن رهبر و حرکت آنان به‌سوی جنگ.

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ (250).

پس آنان را به توفیق خدا شکست دادند. و داود [جوان مؤمن نیرومندی که در سپاه طالوت بود] جالوت را کشت، و خدا او را فرمانروایی و حکمت داد، و از آنچه می‌خواست به او آموخت. و اگر خدا [تجاوز و ستم] برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، قطعاً زمین را فساد فرا می گرفت؛ ولی خدا نسبت به جهانیان دارای فضل و احسان است.
 
آیا تعبیر «وَلَمْ يَطْعَمْهُ» در آیه، به معنای «نچشیدن آب» است؟ این بخش از داستان همیشه برای ما پرسش‌برانگیز بود که چرا چنین آزمونی مطرح شده است؟ در برخی موارد ارجاع داده شده که، این ماجرا به طالوت یا شائولِ تورات مربوط نیست، بلکه در سِفر داوران (قضات)، باب ۸ داستانی مشابه وجود دارد. در آن روایت، جمعیت بزرگی همراه جدعون به میدان جنگ می‌روند و خداوند آنان را با نحوه‌ نوشیدن آب از نهر آزمایش می‌کند: هر کس مانند سگ خم شد و پوزه‌اش را به آب زد کنار گذاشته شد، و تنها کسانی که به شیوه‌ای دیگر آب نوشیدند با جدعون همراه شدند.

سؤالات مطرح شده در جلسه:
۱. چرا قرآن به‌جای ارجاع مستقیم به روایت عهد عتیق، داستان را به‌شکلی متفاوت نقل می‌کند؟
2. چرا ماجرای آزمایش آب در قرآن در داستان طالوت آمده، در حالی‌که در تورات این آزمون مربوط به جدعون است؟
مفسران در مورد عبارت «وَلَمْ یَطْمِئْهُ» در آیه 249 همین سوره توضیح داده‌اند که طعم کردن، به معنای خوردن مقداری آب هنگام غذا است، اما شرب آب به‌عنوان رفع تشنگی است. در آزمون نهر، فقط کسانی که آب را به‌عنوان نوشیدنی برای رفع تشنگی برداشتند، باید از گروه کنار گذاشته می‌شدند، و همین یادآوری نشان می‌دهد که همه چیز در اختیار خداست.
تاریخ همیشه دو رکن اساسی دارد: زمان معین و مکان مشخص؛ اما قرآن تاریخ‌نگاری دقیق با زمان و مکان مشخص ارائه نکرده است. تمرکز قرآن بر پیام و اخلاق است.

می‌توان از این آیه در دنیای معاصر بهره برد. قرآن در این داستان به «اقلیت وفادار» اشاره می‌کند و یادآوری می‌کند که کمیت اهمیت بیشتری از کیفیت دارد. این اقلیت، در طول تاریخ در میان اکثریت قرار دارد، اما از سوی خداوند مورد آزمون قرار می‌گیرد و چیزی به آن‌ها داده نمی‌شود. به‌عنوان نمونه در دنیای معاصر، مانند اقدام چاوز در ونزوئلا برای ایجاد گروه اقلیت به سبک حمایت‌پروری، می‌بینیم که قرآن با این داستان‌ها اقلیت را به‌عنوان گروهی بدون حامی، اما وفادار و کیفیت‌دار پس از دشواری‌ها نشان می‌دهد.

همچنین، نکته‌ مهم دیگر اراده افراد درست است؛ همان‌طور که در آزمون آب، نوشیدن آب به خودی خود اشکالی نداشت، اما اراده افراد مشخص شد. در دنیای امروز، «جالوت»های بسیاری وجود دارند که وسوسه می‌کنند و اراده انسان را به چالش می‌کشند، مانند شبکه‌های مجازی و فشارهای فرهنگی برای غلبه بر این وسوسه‌ها،

نکته این است که طالوت از نسل پیامبران بود و زمانی که خداوند به او حکمت و سلطنت می‌دهد، باید خود و امت را بیازماید. داوود نیز پس از او، موظف است خلوص و وفاداری خود را اثبات کند.
در اینجا باید میان دو ساحت تفکیک کرد:

 1. ساحت اجتماعی: در این حوزه، قرآن اصل «وَأَمْرُهُمْ شُورىٰ بَیْنَهُمْ» را مطرح می‌کند؛ یعنی اداره امور جمعی بر پایه مشارکت عمومی و مشورتِ همگانی. این یک اصل فراگیر و اجتماعی است و به‌ظاهر وزن بیشتری نسبت به نگاه اقلیتی دارد، چون مخاطبش «جماعت» است.

2. ساحت هدایت و پیشبرد رسالت: اینجا قرآن بر «اقلیت باکیفیت» تکیه می‌کند؛ کسانی که مسئولیت سنگین هدایت و پیشبردِ مأموریت الهی بر دوش آن‌هاست. بنابراین تعارضی میان شورایی‌بودن جامعه و نقش محوری اقلیت کیفی وجود ندارد؛ یکی ناظر به ساختار اجتماعی، دیگری ناظر به ساحت مسئولیت‌های الهی.

·«لولا» در صدر آن «لولا»ی امتناعیه است؛ و معنایش این است که اگر سنت خداوند نبود که برخی انسان‌ها را به دست برخی دیگر دفع کند، زمین پر از فساد می‌شد. یعنی امکان نداشت چنین اتفاقی بیافتد.

سؤال:

آیا قرآن به علت و معلول اشاره دارد یا صرفاً روایت تاریخی با پیام تربیتی ارائه می‌کند؟

در آیه «إِنِّی جاعِلٌ فِی الأَرضِ خَلیفَه»، علامه طباطبایی نکته مهمی را برجسته می‌کنند: انسانی که در زمین خلق شده، از یک سو با کمبود منابع و امکانات مواجه است و از سوی دیگر دارای سیری‌ناپذیری و میل به گسترش دارد. ایشان با توجه به این نکته «نظریه استخدام» را مطرح می‌کنند؛ یعنی انسان‌ها می‌کوشند یکدیگر را در خدمتِ مقاصد خود بگیرند.

با این حال، علامه میان دو نوع قانون تفاوت می‌گذارند:

·قوانینی که از سوی خداوند وضع شده‌اند، مانند شریعت

·قوانینی که انسان با اراده خود و برای تنظیم حیات اجتماعی وضع می‌کند.

در واقع، انسان‌ها در هر جامعه‌ای برای احقاق حق و کنترل تمایلات خود، باید به‌صورت ارادی حرکت کنند. آیه‌ای که با «لولا» آغاز می‌شود، مؤید همین معناست: سنت الهی اقتضا دارد که گروهی، گروه دیگر را دفع کنند تا جامعه انسانی فرو نپاشد و فساد همه‌جا را نگیرد. از نگاه علامه، جهان چنین کار می‌کند؛ و در هرجا آگاهی کمتر باشد، نظریه استخدام به شکل منفی و مخرب‌تر جلوه می‌کند.

فساد در این آیه چیست؟

فساد نقطه مقابل صلاح است؛ و معنایی بسیار گسترده دارد: می‌تواند هر چیزی باشد که نظام طبیعی یا اخلاقی جامعه را به‌هم بزند، چه اقتصادی، چه اخلاقی، چه رفتاری و چه وجودی.

در میان دینداران امروز، دو نگاه رایج وجود دارد: 1. نظریه تکامل خداگرایانه 2. طراحی هوشمند
هر یک از این دو، پرسشی را پیش می‌کشد: اگر خداوند لحظه‌ای در جهان دخالت کند یا نکند، چه رخ می‌دهد؟ حد دخالت چیست؟ کجاست که سنت‌های طبیعی راه می‌افتد، و کجاست که اراده الهی مستقیم اثر می‌گذارد؟

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 12 آبان‌ماه 1404 برگزار شد

آیه مورد بحث: آیه ۲۴۹ سوره بقره

«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ».
در این جلسه، محور تدبر بر آیه‌ای بود که ماجرای طالوت و سپاهش را بیان می‌کند. به نظر می‌رسد صرفاً وجود یک رهبر خوب کافی نبوده است. این آیه نشان می‌دهد که سپاهیان باید صبر و تحمل داشته باشند. اشاره به «یک کف دست» آب، بیانگر شدت تشنگی و سختی شرایط است. عبارت «لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ» نیز به جنگی نابرابر از لحاظ تعداد و تجهیزات اشاره دارد.
 در ادامه، به عبارت «يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ» پرداخته شد. این تعبیر، پیوند میان «ظن» و «یقین» را در قرآن برجسته می‌سازد.

سؤالات محوری جلسه: 
·آیا «ظن» در قرآن کریم مذموم است یا مطلوب؟ یا دوگونه ظن داریم؟
 در هوش مصنوعی، کار بر پایه «ظن» است و این ظن همیشه منفی نیست؛ چگونه می‌توان ظن را در قرآن با مفهوم آن در هوش مصنوعی هماهنگ کرد؟ آیا ظن در دو معنای متفاوت به‌کار رفته یا یکی مطلوب و دیگری نامطلوب است؟

  • آیا گمان در پیشگاه خداوند ارزش و اعتبار دارد؟ اگر چنین است، مبنای آن در هوش مصنوعی چیست؟
  • انواع ظن و گمان در قرآن چیست؟ آیا می‌توان بر اساس ظن و گمان در هوش مصنوعی به مفهوم‌شناسی دست یافت؟
  • آیا اشاره آیه به «نهر» و نوشیدن تنها «یک کف دست» آب، بیانگر شدت تشنگی و سختی شرایط است و این آزمایش برای سنجش میزان فرمان‌بری و ایمان سربازان بوده است؟

 اگر خداوند گمان را می‌پذیرد، چرا در آیه ۱۵۷ سوره نساء، «گمان» به صورت منفی آمده است؟ به نظر می‌رسد در برخی از ظن‌های قرآنی، نوعی علم نهفته است.

فعل «يَظُنُّونَ» در قرآن پنج‌بار به کار رفته است.

در حالی که بسیاری از ظن‌ها در قرآن مذموم‌اند، برخی ظن‌ها نیز هستند که انسان را به حرکت درست سوق می‌دهند؛ مثلاً ظن به قیامت کافی است، زیرا متعلق آن واقعیت دارد و خودِ قیامت امر عظیمی است.
سؤال: چرا خداوند از یقین کوتاه آمده و به ظن راضی شده است؟
چند آیه بعد (بقره/۲۶۰) آمده است:
«…قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ…»

 وقتی داستان به‌گونه‌ای روایت می‌شود که انسان باید با دیدن به اطمینان قلبی برسد، گویی در اینجا گمان مطلوب، مرحله‌ای دشوار پیش از یقین است.

 این پرسش مطرح شد که ما در زندگی اجتماعی خود تا چه اندازه بر اساس یقین عمل می‌کنیم؟ اگر ظن را حذف کنیم، آیا زندگی ما مختل نمی‌شود؟

قرآن ساختار ظن را می‌پذیرد، اما به جای ورود به بحث‌های معرفت‌شناختی، در محتوای آن دخالت می‌کند؛ یعنی اصلاح قرآن در محتواست نه در روش، و هدایت را بر اساس مضمون انجام می‌دهد.

آیه ۲۵۰ سوره بقره:
«وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»

این آیه دعایی است که طالوت و سپاهیانش در آستانه نبرد از خداوند می‌کنند. نشان می‌دهد که با جنگی وحشتناک روبه‌رو بوده‌اند. در اینجا این سؤال مطرح است که انسان در چنین شرایطی چه افقی را باید در نظر بگیرد؟
آیا صبر اثری فیزیکی نیز دارد؟ چرا صبر با فعل «أَفْرِغْ» آمده است؟ آیا این آیه از هر نوع صبری سخن می‌گوید؟
صبری که در این آیه مطرح است، صبری است جمیل؛ صبری که تهدید را به فرصت تبدیل می‌کند و توأم با علم و آگاهی است:
«إِنْ صَبَرْتَ صَبْرَ الْأَكَارِمِ وَ إِلَّا سَلَوْتَ سُلُوَّ الْبَهَائِمِ».
 

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 14 مهرماه 1404 برگزار شد

آیه ۲۴۲ سوره بقره:

«کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»

 گویی این آیه در جای بسیار مناسبی قرار گرفته است؛ بعد از مجموعه‌ای از آیات مربوط به احکام زنان، ازدواج، طلاق و مهریه و غیره. (حدود ۲۵ تا ۲۶ آیه از سوره بقره، از آیه ۲۱۵ به بعد). در پایان این سلسله آیات، خداوند با تعبیر «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» یادآور می‌شود که شما باید خودتان بیندیشید و با تعقل، حدود و قواعد کلی را درک کنید.

 نکات آیه:

1. اینها قواعد کلی است و فروعات را می‌توان از همین قواعد کلی به دست آورد.

2. «كَذَٰلِكَ» که در صدر آیه آمده، از نظر نحوی مفعول مطلق برای فعل محذوف است. وقتی احکام در کلِ قرآن بررسی می‌شود، تثبیت احکام با همین «کذلک» بوده است.

3. واژۀ «تَعْقِلُونَ» نیز تأییدی است برای کذلک.

4. نکته دیگر اینکه فعل «تَعْقِلُونَ» به‌صورت مضارع آمده و بر استمرار دلالت دارد؛ یعنی تعقّل در برابر احکام الهی باید همیشگی و پیوسته باشد.

5. از طرفی سوره بقره به عنوان یکی از طولانی‌ترین سوره‌ها که آیات آن یکجا نازل نشده، این آیه از لحاظ اندازه، کوتاه‌تر و از لحاظ کارکرد بستر یک بحثی برای آیات احکامی است که میان آن‌ها پیوند زبانی وجود دارد.

 آیه ۲۴۳:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ.

 از آیه ۲۴۳ لحن سوره تغییر می‌کند؛ از احکام و روابط خانوادگی به یک روایت تاریخی–عبرت‌آموز می‌رسیم. آیه به گروهی اشاره دارد که «بسیار بودند» (أُلُوفٌ)، یعنی جمعیتی بزرگ. که از ترس مرگ، از دیار خود خارج شدند؛

برخی مفسران گفته‌اند:

این گروه احتمالاً از بیم جنگ گریختند، نه از بیماری.

بعضی گفتند از ترس طاعون خارج شدند. اما قرینه‌ آیه‌ بعد («قاتلوا فی سبیل الله») و تعبیر «حذر الموت» با زمینه‌ جهاد تناسب بیشتری دارد.

 این فراز در تفسیر چند نگاه دارد:

 الف. نگاهی تمثیلی (زمخشری در کشاف): که مفسرین رد کرده‌اند.

ب. نگاهی حقیقی که اکثر مفسران معتقدند همان مرگ و زنده‌شدن واقعی است؛ خداوند آنان را واقعاً میراند و سپس زنده کرد.

ج) دلالت احتمالی بر رجعت: در تفاسیر شیعی از آیاتی دانسته شده که بر امکان رجعت دلالت دارد، زیرا زنده‌شدن پس از مرگ در همین دنیا (نه در قیامت) رخ داده است.

 نکته‌ بلاغی «ألم تر»:

تعبیر «ألم تر» معمولاً برای تعجب یا عبرت از حادثه‌ای عجیب به کار می‌رود (مثل «ألم تر کیف فعل ربک بأصحاب الفیل»).

 فرق فَوَت و مَوَت:

موت به معنای مرگ نیست ولی فوت مرگ را افاده میکند. موتوا چطور می‌تواند معنای مرگ داشته باشد؟ منظور از هجرت ظاهرا هجرت کردن فقط از یک نقطه مکانی به نقطه‌ای دیگر نیست، هجرت می‌تواند از بُعدی به بُعد دیگر باشد در مسئله اثبات «رجعت» می‌توان از این آیه استفاده کرد افرادی که رجعت دارند به برزخ نمیروند.

 آیه‌ «اللَّهُ یَتَوَفَّی الأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» نشان می‌دهد انسان یک «موت» دارد و یک «توفی نفس»؛

در مرحله‌ توفی، روح به‌طور کامل گرفته می‌شود، به‌گونه‌ای که دیگر بازگشتی به جسم وجود ندارد و ارتباط با بدن کاملاً قطع می‌شود.

نکته: واژگان موت و فوت دو مسئله‌ متفاوت‌اند و لازم است تفاوت آن‌ها در سیاق آیات قرآن بررسی شود.

 سؤال: تعبیر «موتوا» در آیه به چه معناست؟ آیا واقعا مرده و زنده شدند یا به کما رفتند و برگشتند؟ آیا در تمام این موارد تناسخ رخ داده است یعنی روح جدا شده و به جسم وارد شده است؟ چراکه در فلسه «تناسخ» محال است؟ آیا در این انقطاع روح جدا شده یا خیر؟ آیا این آیه می‌تواند اصل روح را اثبات کند؟

 جمع‌بندی نکات  آیات ۲۴۲ و ۲۴۳:

1. زیبایی در چینش کلمات و الفاظ، احکام و قوانین را به گونه‌ای بیان نموده که آخرین حکم که درباره «فوت همسران» است، در همین فضا با اتمام این دسته آیات، با مرگ شروع می‌شود و به سمت مقاتله می‌رود، این نظم قرآن زیباست.

2. یکی از عادت‌های قرآن این است که ابتدا کلیتی را از یک مطلب مهم بیان می‌کند سپس در آیات بعد به آن‌ها یکی‌یکی اشاره می‌کند.

3. ارتباط این آیه با قبل و بعد، وقتی شخصی مورد خطاب قرار می‌گیرد و مکلف به یک دین، آداب و رسومی می‌شود پس باید آنان را در جامعه اعمال کند، خداوند در آیات قبل از نهاد خانواده سخن گفت که چطور زندگی کنیم و حتی اگر زندگی ادامه‌‌دار نشد، راه طلاق را گذاشت. از طرفی وقتی یک جامعه شکل گرفت، انسان باید از جامعه دینی خود دفاع کند در برابر تمامی حملات، در این آیه از «قتال» سخن گفته، پس شما باید برای حفظ جامعه‌تان در راه خدا بجنگید.

4. به لحاظ انطباق داستانی و چینش الفاظ سوره اعراف به‌عنوان «آخرین سوره مکی» و سوره بقره، «اولین سوره مدنی» شباهت‌های زیادی با هم دارند.

5. از طرفی سوره بقره به عنوان یکی از طولانی‌ترین سوره‌ها که آیات آن یکجا نازل نشده، این آیه از لحاظ اندازه، کوتاه‌تر و از لحاظ کارکرد بستر یک بحثی برای آیات احکامی است که میان آن‌ها پیوند زبانی وجود دارد.

 آیه ۲۴۳:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ.

 از آیه ۲۴۳ لحن سوره تغییر می‌کند؛ از احکام و روابط خانوادگی به یک روایت تاریخی–عبرت‌آموز می‌رسیم. آیه به گروهی اشاره دارد که «بسیار بودند» (أُلُوفٌ)، یعنی جمعیتی بزرگ. که از ترس مرگ، از دیار خود خارج شدند؛

برخی مفسران گفته‌اند:

این گروه احتمالاً از بیم جنگ گریختند، نه از بیماری.
بعضی گفتند از ترس طاعون خارج شدند. اما قرینه‌ آیه‌ بعد («قاتلوا فی سبیل الله») و تعبیر «حذر الموت» با زمینه‌ جهاد تناسب بیشتری دارد.

 این فراز در تفسیر چند نگاه دارد:

الف. نگاهی تمثیلی (زمخشری در کشاف): که مفسرین رد کرده‌اند.

ب. نگاهی حقیقی که اکثر مفسران معتقدند همان مرگ و زنده‌شدن واقعی است؛ خداوند آنان را واقعاً میراند و سپس زنده کرد.

ج) دلالت احتمالی بر رجعت: در تفاسیر شیعی از آیاتی دانسته شده که بر امکان رجعت دلالت دارد، زیرا زنده‌شدن پس از مرگ در همین دنیا (نه در قیامت) رخ داده است.

 نکته‌ بلاغی «ألم تر»:

تعبیر «ألم تر» معمولاً برای تعجب یا عبرت از حادثه‌ای عجیب به کار می‌رود (مثل «ألم تر کیف فعل ربک بأصحاب الفیل»).

 فرق فَوَت و مَوَت:

موت به معنای مرگ نیست ولی فوت مرگ را افاده میکند. موتوا چطور می‌تواند معنای مرگ داشته باشد؟ منظور از هجرت ظاهرا هجرت کردن فقط از یک نقطه مکانی به نقطه‌ای دیگر نیست، هجرت می‌تواند از بُعدی به بُعد دیگر باشد در مسئله اثبات «رجعت» می‌توان از این آیه استفاده کرد افرادی که رجعت دارند به برزخ نمیروند.

آیه‌ «اللَّهُ یَتَوَفَّی الأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» نشان می‌دهد انسان یک «موت» دارد و یک «توفی نفس»؛

در مرحله‌ توفی، روح به‌طور کامل گرفته می‌شود، به‌گونه‌ای که دیگر بازگشتی به جسم وجود ندارد و ارتباط با بدن کاملاً قطع می‌شود.

نکته: واژگان موت و فوت دو مسئله‌ متفاوت‌اند و لازم است تفاوت آن‌ها در سیاق آیات قرآن بررسی شود.

 سؤال: تعبیر «موتوا» در آیه به چه معناست؟ آیا واقعا مرده و زنده شدند یا به کما رفتند و برگشتند؟ آیا در تمام این موارد تناسخ رخ داده است یعنی روح جدا شده و به جسم وارد شده است؟ چراکه در فلسه «تناسخ» محال است؟ آیا در این انقطاع روح جدا شده یا خیر؟ آیا این آیه می‌تواند اصل روح را اثبات کند؟

 جمع‌بندی نکات  آیات ۲۴۲ و ۲۴۳؛

1. زیبایی در چینش کلمات و الفاظ، احکام و قوانین را به گونه‌ای بیان نموده که آخرین حکم که درباره «فوت همسران» است، در همین فضا با اتمام این دسته آیات، با مرگ شروع می‌شود و به سمت مقاتله می‌رود، این نظم قرآن زیباست.

2. یکی از عادت‌های قرآن این است که ابتدا کلیتی را از یک مطلب مهم بیان می‌کند سپس در آیات بعد به آن‌ها یکی‌یکی اشاره می‌کند.

3. ارتباط این آیه با قبل و بعد، وقتی شخصی مورد خطاب قرار می‌گیرد و مکلف به یک دین، آداب و رسومی می‌شود پس باید آنان را در جامعه اعمال کند، خداوند در آیات قبل از نهاد خانواده سخن گفت که چطور زندگی کنیم و حتی اگر زندگی ادامه‌‌دار نشد، راه طلاق را گذاشت. از طرفی وقتی یک جامعه شکل گرفت، انسان باید از جامعه دینی خود دفاع کند در برابر تمامی حملات، در این آیه از «قتال» سخن گفته، پس شما باید برای حفظ جامعه‌تان در راه خدا بجنگید.

4. به لحاظ انطباق داستانی و چینش الفاظ سوره اعراف به‌عنوان «آخرین سوره مکی» و سوره بقره، «اولین سوره مدنی» شباهت‌های زیادی با هم دارند.

5. «موتوا» قدرت تکوینی خدا را نشان می‌دهد.

6. در قرآن «الم تری» ۳۰ بار تکرار شده، که سه‌مرتبه در سوره بقره آمده است.

7. سه مورد از «الم تری» به بافت بایبلی اشاره دارد که در سوره بقره آمده است. که با داستان «حزقیال» شباهت دارد.

8.   «گاو» در خیلی از تمدن‌ها نماد «حیات، زنده‌سازی و باروری» است، به‌خصوص در هند خیلی تقدس دارد. در سوره بقره به‌طور خاص «گاو» نماد زنده‌سازی است که واقعا انسانی زنده می‌شود و قوم یهود از این موضوع متعجب می‌شوند که چرا کشتن باعث زنده شدن یک میته می‌شود، می‌توان گفت همین «احیاء» می‌تواند محور سوره بقره باشد، چون سوره بقره خیلی بر نماد زنده و مرده یا هدایت و گمراهی دلالت دارد.

9. پیوند این قبیل از داستان‌ها بیانگر آن است که خدا‌وند می‌خواهد یک گروه منحرف را هدایت کند.

10. بر این اساس شاید بتوان گفت این دلایل با «الف لام میم» در ابتدای سوره بقره ارتباط داشته باشد.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 31 شهریورماه 1404 برگزار شد

خداوند در میانه احکام مربوط به ازدواج، طلاق و عِدّه، توجه مخاطب را به مسئلۀ نماز جلب می‌کند و حکمی در این زمینه صادر می‌نماید. در نگاه نخست ممکن است چنین به‌نظر برسد که این موضوع ارتباطی با مباحث پیشین ندارد؛ اما در حقیقت این نکته را بیان می‌کند که انسان باید در همۀ حالات، متوجه نماز و در نهایت متوجه خداوند باشد.
خداوند در این آیات (۲۳۸/ ۲۳۹) می‌فرماید: «بر نمازهایتان محافظت کنید، به‌ویژه بر نماز وسطی». اینکه منظور از «نماز وسطی» کدام نماز است، میان مفسران اختلاف‌نظر وجود دارد. سپس می‌فرماید: «برای خدا قیام کنید در حالی که خضوع و خشوع دارید». حتی اگر در شرایط ترس قرار گرفتید، پیاده یا سواره نماز را به‌جا آورید. اما هنگامی که ترس برطرف شد و امنیت حاصل گردید، باید نماز را به‌همان صورت بخوانید. در اینجا خداوند هم به شکل کلی حکم محافظت بر همه نمازها را یادآوری می‌کند و هم به‌طور خاص بر یکی از نمازها تأکید و آن را پررنگ می‌سازد.

 می‌توان گفت، این آیات مصداقی از «استعمال لفظ در بیش از یک معنا» به‌شمار می‌رود. برخی واژه‌ها در قرآن بر چند معنا دلالت دارند؛ در همین راستا، دربارۀ «صلاه وُسطی» نیز آرای گوناگون مطرح شده است:

  •  برخی آن را نماز صبح دانسته‌اند؛ چون شب از مغرب آغاز می‌شود و صبح در میانه قرار می‌گیرد.
  •  برخی گفته‌اند نماز ظهر است؛ زیرا در وسط روز واقع شده است.
  • گروهی نماز مغرب را مطرح کرده‌اند؛ چون میان دو و چهار، عدد سه وسط است.
  •  بعضی هم نماز عصر یا عشا را مصداق آن دانسته‌اند.

 در صنایع ادبی، گاهی نویسنده به قصد، چند معنا را در نظر می‌گیرد. در اینجا چند نکته قابل توجه است: ممکن است نویسنده اراده کند که همۀ معناها به‌طور هم‌زمان منظور باشد، یعنی هر سه یا دو معنا را قصد کرده باشد یا اینکه از سخنش چند معنا فهمیده می‌شود، اما نویسنده تنها یکی از آنها را مدنظر دارد و آن را پررنگ می‌کند. به این صورت، «صلاه وسطی»….
بر این اساس، می‌توان گفت تعبیر «صلاه وُسطی» بر یک نماز خاص اطلاق شده یا معنای عام دارد و همه نمازها را در بر می‌گیرد.

 در اینجا چند پرسش مطرح می‌شود:

  1. چگونه می‌توان میان احکام اجتماعی (مانند ازدواج و طلاق) و احکام عبادی (مانند نماز) ارتباط برقرار کرد؟
  2. آیا این آیه بیشتر بر احکام ظاهری نماز (مانند نحوۀ اقامه در شرایط ترس یا امنیت) تأکید دارد یا بر باطن نماز اشاره دارد؟ (واژۀ «قانتین» در آیه به جنبه باطنی و روحی نماز اشاره دارد).
  3.  چرا خداوند تعبیر «صلاه وسطی» را به کار برده است؟ چه تفاوتی میان «نماز وسط» و «نماز وسطی» (وسط‌ترین) وجود دارد؟
  4. سؤال دیگری که مطرح می‌شود این است که: آیا «صلوه وُسطی» برای مردم عصر جاهلیت امری روشن و بدیهی بوده است؟ و ما به‌سبب فاصله زمانی درک روشنی از آن نداریم.
  5. آیا همۀ نمازها از ارزش یکسانی برخوردارند و تنها مسئلۀ کاهلی، باعث این تأکید شده است؟ یا اینکه در واقع یکی از نمازها جایگاهی برتر و ارزشمندتر دارد؟

 از نکات مهم در این آیات، توجه به «سبک خاص بیان قرآن» است. قرآن گاهی به‌جای آنکه قاعده کلی را بیان کند، استثناها را ذکر می‌نماید و از خلال همین استثناها، قاعده کلی به دست می‌آید.بنابراین در مرور و تدبر قرآن، می‌توان به دو محور اساسی توجه کرد:
یکی اعجاز علمی قرآن و دیگری سبک‌های بیان قرآن و صنایع ادبی آن. توجه به این دو بعد، به فهم پیام‌های نهفته در آیات کمک می‌کند.

 آیه ۲۴۰/ بقره:

در آیه ۲۴۰ دوباره بحث به احکام اجتماعی بازمی‌گردد. خداوند حکم می‌دهد: اگر مردی از دنیا برود و همسری بر جای گذارد، باید برای همسر خود مقرری یک‌ساله تعیین کند. ورثه موظف‌اند این مدت را رعایت کرده و هزینه او را بپردازند و حق ندارند وی را از خانه بیرون کنند، مگر آنکه خود زن بخواهد خارج شود.
برخی مفسران معتقدند که آیه ۲۴۰ منسوخ شده و به سنت عرب‌ها مربوط می‌شود؛ چرا که در آن زمان، زنان تا یک سال حق ازدواج نداشتند. این محدودیت در آیه ۲۳۴ سوره بقره اصلاح شد و مدت عده زنان را چهار ماه و ده روز تعیین کرد. همچنین، آیه به مسئلۀ ارث اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که به همسر ارث میرسد.
 سوالاتی در این آیه مطرح می‌شود: آیا می‌توان گفت این آیات ناسخ و منسوخ هستند؟ آیا این دو حکم با آیه تعارض دارند یا خیر؟

 در این زمینه سه حالت وجود دارد:

  1. منسوخ گرفتن آیه، با استناد به آیه وصیت، آیه ۴ ماه و ده روز و سنت عرب‌ها.
  2. استحباب گرفتن آن، یعنی عمل به آن مستحب است ( تفسیر نمونه).
  3. وجوب گرفتن آن، به این معنا که واجب است تا یک سال هزینه پرداخت شود.

 آیت‌الله خوئی معتقد است که این آیه منسوخ نشده و وجوبی ندارد؛ بلکه استحباب دارد، همچنین ناظر به عده نیست.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 3 شهریورماه 1404 برگزار شد

موضوع: تدبر در آیه ۲۳۴ سوره بقره
در جلسه، روز 3 شهریورماه 1404 بحث در آیه ۲۳۴ سوره بقره بود. خداوند در این آیه می‌فرماید: زنانی که همسرانشان از دنیا می‌روند باید مدت عدّه وفات را رعایت کنند و این مدت دقیقاً چهار ماه و ده روز تعیین شده است. در این ایام، آنان حق ازدواج ندارند.پرسش‌های اصلی جلسه
1. چرا عدّه وفات به‌صورت دقیق (چهار ماه و ده روز) بیان شده است؟
در حالی‌که در مورد طلاق، قرآن تنها با تعبیر «قُرُوء» اشاره می‌کند و عدد مشخصی ارائه نمی‌دهد.
2. معنای «معروف» در این آیه چیست؟
 آیا منظور این است که زن در این مدت فقط از ازدواج منع شده است؟
 یا این‌که ایام «حداد» فراتر بوده و شامل پرهیز از زینت و آرایش نیز می‌شود؟
 اگر «معروف» به‌طور مطلق گرفته شود، همه این موارد (ازدواج، زینت و آرایش) را دربر می‌گیرد. اما اگر محدود به ازدواج دانسته شود، زینت و آرایش شامل آن نمی‌شود.مباحث مطرح‌شده درباره فلسفه عدّه• یک دیدگاه این است که فلسفه عدّه تنها روشن شدن وضعیت بارداری زن است. اما این توجیه به تنهایی کافی نیست؛ زیرا در زمان حاضر با آزمایش‌های پزشکی (مانند سونوگرافی و آزمایشDNA) می‌توان در مدت کوتاهی وضعیت بارداری را مشخص کرد.
 بنابراین باید دلایل دیگری نیز برای عدّه وجود داشته باشد؟
 تفاوت میان عدّه طلاق و عدّه وفات در همین‌جا برجسته می‌شود:
 در طلاق، پیوند محبت هنوز به طور کامل قطع نشده است؛ به‌همین دلیل مرد حق ندارد همسرش را در مدت عدّه از خانه بیرون کند و حتی وظیفه دارد در این مدت نفقه او را بپردازد. احتمال بازگشت و سازش میان زن و شوهر وجود دارد.
 اما در وفات، این پیوند به‌طور کامل گسسته شده است و بازگشتی در کار نیست؛ بنابراین نوع عدّه و شرایط آن متفاوت است.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 27 مردادماه 1404 برگزار شد

بحث جلسه امروز تدبر 27 مرداد‌ماه 1404 پیرامون آیۀ ۲۳۳ سورۀ بقره بود.خداوند در این آیه می‌فرماید:
 ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ …﴾
بر اساس این آیه، مادرانى كه مى‌خواهند شيردادن را به فرزندان خود كامل سازند، دو سال تمام شيرشان بدهند. نکته قابل توجه این است که “دوسال کامل” اعجاز علمی به‌شمار می‌آید.
·در زمان پیامبر(ص) نیز رسم رایج آن بود که کودکان را تا دو سالگی شیر می‌دادند.

·برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که ترشح برخی آنزیم‌های حیاتی در شیر مادر، در دوسالگی به اوج خود می‌رسد.
·در حالی‌که اتحادیه اروپا تنها شش ماه شیردهی را ضروری دانسته است.
 نکته دیگر دربارۀ عبارت «حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ» است؛ منظور دو سال کامل است، اما بحثی مطرح می‌شود که آیا این دو سال بر اساس تقویم قمری است یا شمسی. چون دوسال قمری حدود ۲۰ روز کمتر از دوسال شمسی است.
 «طبق Fact Sheet سازمان بهداشت جهانی (WHO, 2021) توصیه می‌شود که شیردهی انحصاری تا ۶ ماهگی و ادامه آن همراه با تغذیه تکمیلی تا ۲سال ادامه یابد».
‏World Health Organization. (2021). Infant and young child feeding. WHO Fact Sheet. Retrieved from https://www.who.int/news-room/fact-sheets/detail/infant-and-young-child-feeding
 
·البته شیردهی بیش از دوسال ممکن است پیامدهای منفی (اخلاقی و روانی) داشته باشد.
 
 پرسش:
·خداوند می‌فرماید: «وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»

• در «المولود له»، ضمیر «له» مفرد آمده است.
• اما در «رِزقُهُنَّ و کِسوتهنَّ»، ضمیر «هُنَّ» به صورت جمع مؤنث ذکر شده است.
 چند احتمال دربارۀ بازگشت این ضمیر جمع وجود دارد:
1.ضمیر «هُنَّ» به مادر و فرزند هر دو برگردد.
2.ضمیر «هُنَّ» به خود «مادران» بازگردد، و جمع بودن آن به اعتبار کثرت والدات در مقام خطاب باشد.
3.ضمیر «هُنَّ» به همسران متعدد مرد اشاره داشته باشد؛ یعنی اگر مرد بیش از یک همسر دارد، همگی مشمول این حکم هستند.

 در اینجا یک سوال می‌شود که در صدر آیه:

• می‌فرماید: «الوالدات» یعنی مادران باید دو سال کامل شیر دهند.
• سپس می‌گوید: «لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ» → این «أراد» در سیاق مفرد آمده و خطاب به پدر تفسیر شده، چون تکلیف نفقه و مدیریت زندگی بر عهده اوست.
 اما در ادامه آیه:

• می‌فرماید: «فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ» → اینجا ضمیر به صورت مثنّا (أرادا … منهما) آمده و به پدر و مادر هر دو برمی‌گردد.
 ممکن است منظورش این باشد هم پدر، هم مادر هردو نقش دارند.  از دیدگاه علامه آیهٔ ۲۳۳بقره، آیه‌ای است که حقوق زنان را بالا می‌برد.




جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 23 تیرماه 1404 برگزار شد

جلسه تدبر قرآن در تاریخ 23 تیرماه ۱۴۰۴ برگزار شد و در جلسه، آیات 229، 230 و 231 سورۀ مبارکۀ بقره مورد بحث قرار گرفت. آیه 229، به طلاق رجعی، طلاق بائن و طلاق خلع اشاره دارد:در طلاق رجعی، مرد تنها دو بار حق رجوع دارد. طلاق سوم، بائن است و بازگشت، نیازمند شرایط خاص و عقد جدید است. این آیه میان دو وضعیتِ پس از دو طلاق رجعی و بائن، شرایطی قائل شده است:۱. فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ: نگه‌داشتن زن با معروف (رفتار نیکو و عرفی).2. تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ: رها کردن با احسان (برخوردی فراتر از عدالت و با اخلاق)در صورت ترس زن و شوهر از رعایت نکردن حدود الهی، طلاق خلع مطرح می‌شود که در آن زن با پرداخت فدیه (بخشی یا تمام مهریه)از شوهر جدا می‌شود. این اقدام بر پایه تراضی و نه اجبار است.در جلسه، این پرسش مطرح شد که آیا پرداخت فدیه از سوی زن نوعی رشوه به‌شمار می‌آید؟ خیر، در فقه، رشوه‌دادن برای گرفتنِ حقِ مشروع خود، در مواردی، جایز دانسته شده است. اما قاضی هیچ‌گاه مجاز به دریافت رشوه نیست، چون وظیفه دارد بدون چشم‌داشت مالی، حکم به حق بدهد. از این رو، گرفتن رشوه توسط قاضی، حرام است.در ادامه، از قاعده«انصاف» سخن به میان آمد؛ مفهومی که در فقه به عدالت محدود می‌شود، اما در قرآن به اخلاق فراتر از عدالت اشاره دارد. قرآن با مفاهیمی چون احسان، معروف و انصاف، تأکید دارد که روابط خانوادگی تنها بر پایه حقوق قراردادی نباشد، بلکه بر اساس اخلاق و کرامت انسانی استوار باشد. این رویکرد در سیره پیامبر اسلام (ص) نیز نمایان است، چنان‌که در آخرین توصیه‌های پیامبر اکرم(ص)، توجه به زنان، حسن رفتار با آن‌ها و رعایت حقوق انسانی‌شان است.در توضیح طلاق بائن، در آیۀ 230، بیان می‌شود که اگر مردی برای سومین بار همسرش را طلاق دهد، زن دیگر برای او حلال نیست مگر آن‌که با مردی دیگر ازدواج و همبستری کند و آن ازدواج نیز پایان یابد و بازگشت به زندگی مشترک، نیازمند عقد جدید و رضایت دوطرفه است. در پایان آیه، از "حدود الله" سخن گفته شده است. این عبارت، تنها به احکام فقهی محدود نیست، بلکه شامل اصول اخلاقی نیز می‌شود؛ به‌ویژه در زندگی خانوادگی که باید بر اساس اخلاق، مسئولیت‌پذیری و رعایت حرمت‌ها باشد.آیه ۲۳۱ سوره بقره جمع‌بندی دو آیه‌ی قبل است.می‌فرماید: "وإذا طلقتم النساء فبلغن أجلهن فأمسكوهن بمعروف أو سرحوهن بمعروف ولا تمسكوهن ضرارًا لتعتدوا"، یعنی وقتی زنان به پایان عده رسیدند، یا آن‌ها را با رفتار نیکو نگه دارید “أمسكوهن بمعروف” یا با رفتار نیکو رهایشان کنید “سرحوهن بمعروف”؛ ولی آن‌ها را از روی آزار و ضرر نگه ندارید. در ادامه آیه آمده: "ولا تتخذوا آيات الله هزوًا" یعنی آیات خدا را مسخره نکنید. واژه "هُزُوًا" از ریشه "هزء" به معنی تحقیر، کوچک شمردن و تمسخر کردن است.مقصود از تمسخر کردن آیات الهی می‌تواند دو معنا داشته باشد:الف) یا این‌که اصلاً به آن‌ها عمل نمی‌کنید،ب) یا این‌که ظاهر عمل را انجام می‌دهید، اما در واقع به محتوای حقیقی آن پایبند نیستید و حتی ممکن است از آیات سوءاستفاده کنید.گفته شده که «هُزُو» از ریشه «هَزَءَ» به معنای خُرد کردن و کوچک شمردن است. وقتی کسی را تمسخر می‌کنید، در حقیقت او را خرد می‌کنید و ارزشش را پایین می‌آورید.در این سیاق، می‌توان گفت که معنای آیه این است که:«فرامین الهی را خُرد و تحقیر نکنید».

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 19 خردادماه 1404 برگزار شد

جلسه تدبر قرآن در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴ برگزار شد و در این جلسه تمرکز اصلی بر آیهٔ ۲۲۸ سورهٔ بقره بود که نکات مهمی تفسیر و بررسی شد.

آیه: «وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ».

 طلاق به معنای رهایی و آزادی زن از تعهداتی است که پیش از آن در قبال همسر خود داشته است. در ساختار ازدواج اسلامی، معمولاً فاعلیت از طرف مرد است و زن نقش پذیرنده دارد؛ به عبارت دیگر، در چارچوب عرفی جامعه، این مرد است که خواستگاری می‌کند. از این رو، مسئولیت‌ها و تعهداتی نیز برای مرد به دنبال دارد؛ از جمله پرداخت مهریه و تأمین نفقه. در مقابل، زن نیز از نظر حقوقی موظف به تمکین است. البته باید توجه داشت که این موارد صرفاً جنبه حقوقی دارند و در کنار آن‌ها، تعهدات اخلاقی فراوانی نیز در زندگی زناشویی وجود دارد.

 خلاصه و نکات مطرح شده در جلسه:

این آیه شرایط طلاق (حقوقی) برای زنان را بیان می‌کند:

۱- «يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ»: زنان باید خودشان را حفظ کنند و ازدواج نکنند تا سه طُهر (دوره پاکی) بگذرد.

الف) زن در حال غیرطُهر نمی‌تواند طلاق بگیرد.

ب) اگر زن با همسرش ارتباط جنسی برقرار نکرده باشد، صیغهٔ طلاق جاری می‌شود (قروء یعنی پاکی).

 ۲- «مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ»: اگر شما مؤمن هستید، آنچه در رحم‌هایتان هست، کتمان نکنید.

در مورد «وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ» بین مفسرین اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند منظور کتمان بارداری است و برخی دیگر هم عادت ماهیانه و هم بارداری را مدنظر دارند.

 ۳- «إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا»: اگر مردان قصد اصلاح روابط داشته باشند، نباید به آزار و اذیت زنان بپردازند.

 ۴- «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ»: این بخش از آیه مسئلهٔ حقوقی روابط زن و مرد را به‌صورت آشکار بیان کرده است.

اگر حقی به زن داده شده، در مقابل آن تکلیفی نیز بر عهده او گذاشته شده است.

به عنوان مثال، در مسئلهٔ طلاق، اگر به زنان گفته شده که عدّه نگه دارند، از سوی دیگر به مردان نیز دستور داده شده که در این مدت نفقهٔ زن را بپردازند.

در واقع، حقوق و تکالیف به‌صورت برابر مطرح شده است.

 ۵- «وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ»: درباره این قسمت از آیه ممکن است به نظر برسد که به زنان ظلم شده، در صورتی که در نظام حقوقی اسلام ظلمی به زن وارد نشده است.

بررسی و تفسیر آیه نشان می‌دهد که تکالیف و حقوق مردان و زنان برابر است. اما این برتری چیست؟ بیشتر مفسرین این عبارت را به صورت کلی و عام معنا کرده‌اند.

تعبیر علامه و برخی از مفسران این است که مردان از لحاظ

جسمی و فیزیکی بر زنان برتری دارند.

با توجه به تفسیری که ابن‌عباس از آیه ارائه کرده و طبری نیز بهترین نظر را تعبیر ابن‌عباس دانسته است، می‌توان گفت که آیه از بحث حقوق فراتر رفته و بحث اخلاقی را مطرح می‌کند.

از ابن‌عباس چنین نقل شده است:

من دوست دارم خود را برای همسرم زینت دهم، همان‌گونه که دوست دارم او نیز برای من خود را بیاراید؛ زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

«وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»؛

و همچنین دوست ندارم تمام حق خود را از زن مطالبه کنم، چرا که خداوند فرموده است:

«وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ».

این تفسیر ابن‌عباس درباره «طلاق» است، و نقل‌قول به‌خوبی نشان می‌دهد که «درجه» در این آیه از نظر اخلاقیِ گذشت، بزرگواری و چشم‌پوشی از برخی حقوق تعبیر شده است، نه برتری در حقوق یا ظلم به زن.

فهم اعراب (قرن اول هجری) آن زمان اینگونه بوده که مرد تمام حقوقش را از زن نگیرد و چشم‌پوشی کند.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 12 خردادماه 1404 برگزار شد

جلسه تدبر قرآن که در تاریخ 12 خردادماه 1404برگزار شد، این جلسه با قرائت آیات ۲۲۶ تا ۲۲۸  سورهٔ مبارکهٔ بقره آغاز گردید. آیات ۲۲۱ تا ۲۴۲ این سوره به مسائل شرعی و احکام مربوط به روابط زناشویی اختصاص یافته‌اند. اگرچه این قبیل احکام در دیگر سوره‌ها نیز آمده، اما در این آیات، احکام به صورت منسجم و واضح برای مردم بیان شده است.

آیه ۲۲۶ می‌فرماید: «لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ ۖ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ». برای کسانی که سوگند یاد می‌کنند که از آمیزش با زنان خود دوری گزینند، چهار ماه مهلت است، چنانچه بازگشتند گناهی بر آنان نیست، زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

 واژهٔ «يُؤْلُونَ» از ایلاء به معنای سوگند خوردن است. کلمهٔ «فَاءُ» در معنای بازگشتن است (ضِلّ و فی‌ء: هر دو به معنای سایه است، ظل: سایه‌ای که گسترش پیدا می‌کند و فی: سایه‌ای که برمی‌گردد).

در جلسه این سؤال مطرح شد که آیات ۲۲۴ و ۲۲۵ چه ارتباطی با موضوع «حرث و قسم» دارند؟

در واقع این دو آیه مقدمه‌ای برای آیات بعدی می‌باشد و ذهن را برای درک جایگاه قسم در شریعت آماده کنند؛ به طوری که قسم خوردن صرفاً به‌عنوان یک عادت زبان نباشد. در واقع، این آیات زمینه‌ساز فهم حکم بعدی هستند، حکم درباره مردی که قسم می‌خورد از این پس با همسرش ارتباط جنسی نداشته باشد.

 در آیات قبل خداوند می‌فرماید: خدا بابت سوگندهای لغوتان شما را مؤاخذه نمی‌کند، اما بابت سوگندهای جدی که از دل برمی‌آید، حساب می‌رسد؛ و خدا بسیار بخشنده و بردبار است و یا در آیه ۲۲۴ می‌فرماید: قسم بیجا به خدا نخورید. در جمع‌بندی باید گفت: پس در این آیات ابتدا مسئلهٔ «قسم» مطرح شده و بعد از آن به سراغ «ایلاء» می‌رود.

(در دوران جاهلیت، زن در جامعه عرب هیچ ارزش و مقامى نداشت و مردان برای جدا شدن یا تحت فشار قرار دادن زن از روش‌های ناپسندی مانند «ایلاء» استفاده می‌کردند؛ یعنی مرد با سوگند خوردن از همبستر شدن با همسرش خودداری می‌کرد و زن را در وضعیت سخت نگه می‌داشت. در این روش معمولاً به مردان فشار نمی‌آمد چون آن‌ها همسران متعددی داشتند. آیه مورد بحث در قرآن برای مبارزه با این «سنت غلط و به نفع زنان» نازل شده است).

 در واقع این چهار ماه مهلت برای روشن شدن وضعیت زن و مرد و حفظ حقوق زن است. اگر مرد از سوگند خود بازگردد باید کفاره بدهد و سپس خداوند او را می‌آمرزد اما اگر از سوگند باز نگشت باید همسرش را طلاق دهد.

 آیه در مورد ایلاء یا قسم بیانگر نکته مهمی است. این قسم، از جمله قسم‌هایی است که باید شکسته شود و حتما هم باید کفاره داده شود.

خداوند در آیه بعد می‌فرماید: وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ و اگر تصمیم به طلاق گرفتند مسلماً خدا شنوا و داناست

 در آیه می‌فرماید: طلاق را بیان کند، زیرا خداوند شنوای داناست، در واقع فعل «عَزَمُوا» به «سَمِيعٌ» برمی‌گردد.

انتهای آیه موضوع طلاق را مطرح می‌کند و در آیه بعد حکم طلاق را بیان می‌کند. در واقع معنای عزموا این است که صیغه طلاق را جاری سازد نه اینکه صرفاً تصمیم بر طلاق داشته باشد زنان طلاق داده شده تا سه طهر فرصت دارند.

 در آیه ۲۲۸، خداوند می‌فرماید: زنان طلاق داده شده، تا ۳ماه فرصت دارند و از شوهر کردن خودداری کنند.

نکته: در این آیه جواب شرط‌ها محذوف است. اگر هنوز عده تمام نشده باشد شوهر می‌تواند بدون عقد رجوع کند و این مساله باعث می‌شود که انگیزه بازگشت مجدد به زندگی زناشویی بیشتر شود. "يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ"در آیه؛ زنان خودشان صبر کنند بر سه پاکی؛

"مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ"؛ تعبیر جالبی از قرآن است که اگر زنی باردار می‌شود اینگونه نیست خودش یا همسرش عامل آن بوده‌اند بلکه خدا انسان‌ها را در رحم مادرها خلق می‌کند (فرزندان مخلوقات خداوند هستند).

 «أَنْ يَكْتُمْنَ»؛ چرا ممکن است خانمی، بارداری خود را پنهان کند؟ چون تصور می‌کند که مدت عده‌اش کوتاهتر می‌شود، زودتر جدا شود و یا آنکه ازدواج کند.

إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ : نتیجه ایمان این است که آدم اینگونه پنهان‌کاری‌ها را نداشته باشد. و عبارت «وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ»؛ از آیه هر دو فلسفه از عدّه را توضیح می‌دهد؛ نخست آنکه مشخص شود این فرزند برای کدام مرد است؟ اگر شرایط عد‌ّه رعایت نشود اختلاف پیش می‌آید و کار به هزینه‌هایی برای DNA و غیره کشانده می‌شود.

 مسئله دیگه، بحث حقوق مطرح می‌شود، اگر خانمی طلاق بگیرد و مرد بخواهد مجدداً با همان خانم عقد کند باید شرایط عقد جدید و مهریهٔ جدید اجرا گردد. 

فِي ذَٰلِكَ: ممکن است به طلاق، خانم یا مدت برگردد.

و اینکه مرد نمیخواهد اذیت کند، مردان می‌خواهند «إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا» داشته باشند نه اینکه افساد کنند. در نگاه علامه، آیه یک مسئله اخلاقی را مطرح می‌کند نه بحث شرعی و قانونی.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 5 خردادماه 1404 برگزار شد

در جلسه تدبر قرآن که در تاریخ 5 خردادماه 1404برگزار شد، با قرائت آیات ۲۲۳ و ۲۲۴ سوره مبارکه بقره آغاز شد. دکتر سادات منصوری به اهمیت تشبیه در این آیه اشاره کردند. آیه ۲۲۳ سوره بقره، آیه‌ای است که در مورد زنان است و تمثیلی را بیان می‌کند که مورد بحث مفسرین و پژوهشگران بوده است. خداوند در این آیه می‌فرماید:

نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ ۖ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.

نکات قابل توجه در این آیه، تشبیه زنان به «حرث»، تکرار واژه «حرث» و واژه «أَنَّىٰ» است.

به‌طور کلی، تمثیل ممکن است چیزی را به هم نزدیک کند، از جهاتی از هم دور کند یا کارایی خاصی را بیان نماید.

در مورد زنان که به «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ» تشبیه شده‌اند، این تشبیه به معنای قطعیت نیست. به‌ویژه در آیه قبل می‌توان این‌گونه برداشت کرد که مقصود خدای متعال این است که فرزندآوری و بقای نسل بشر بر عهده زن است.

 در مورد واژه «أَنَّىٰ»، این پرسش مطرح شد که آیا این واژه زمانیه است یا مکانیه؟ علامه معتقد است که قطعاً زمانیه است، یعنی هر زمانی که خواستید، می‌توانید ارتباط جنسی با همسرانتان داشته باشید. اگر مکانیه باشد، منظور بدن زن است. در واقع، «أَنَّىٰ شِئْتُمْ» خطاب به مردان است.

 این بخش از آیه توسط اعضا بررسی شد و نظراتی ارائه گردید. تأکید شد که نباید به این مسئله صرفاً نگاهی حقوقی داشت؛ حتماً باید رضایت هر دو طرف در نظر گرفته شود. نکته قابل تأمل در آیه این است که می‌فرماید: «وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ» یعنی سعی کنید اولاد صالح برای خودتان به جا بگذارید.

بحث آیه صرفاً ارتباط جنسی نیست، بلکه تولید نسل است، آن هم نه هر فرزندی، بلکه نسلی صالح.؛ با توجه به عبارت «مُلَاقُوهُ ۗ» باید خداترسی و یاد قیامت را مدنظر داشت.

پس آنچه می‌تواند موجب تمایز تفسیر این آیه با تفسیرهای دیگر شود، «تقوای اجتماعی» است؛ یعنی نگاه به این مسئله صرفاً فقهی نباشد، بلکه به ابعاد اجتماعی، پزشکی و… نیز توجه شود. پس این آیه فراتر از تقوای فقهی، تقوای اجتماعی را نیز بیان می‌کند.

از منظر آیات قرآن، ازدواج فواید بسیاری دارد:

«لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» (روم، ۲۱)

«هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» (بقره، ۱۸۷)

می‌توان گفت یکی دیگر از فواید ازدواج، ادامه نسل بشر است. بنا بر گفته سید قطب: صلح در جهان زمانی تحقق می‌یابد که نخست در درون انسان، سپس در خانواده و آنگاه در جامعه برقرار شود.

در آیه ۲۲۴ سوره بقره: «وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»

تأکید شده که خدا را در معرض قسم‌هایتان قرار ندهید؛ همه‌جا قسم نخورید. البته در محاکم قانونی، به‌عنوان شاهد می‌توان قسم یاد کرد. روایات بسیاری وجود دارد که حتی اهل بیت نیز در هر شرایطی قسم نمی‌خوردند.

این جلسه با بحث در آیه ۲۲۴ به پایان رسید.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 25 فروردین‌ماه 1404 برگزار شد

در جلسه تدبر قرآن که در تاریخ ۲۵ فروردین‌ماه 1404 برگزار شد، به بررسی ادامهٔ آیه ۱۱۹ سوره بقره پرداخته شد.در ابتدای جلسه، دکتر سادات‌منصوری بر اهمیت مفهوم میانه‌روی در انفاق تأکید کردند. طبق آیه «ماذا يُنفِقون»، خداوند از مسلمانان می‌خواهد که در انفاق، حد میانه را رعایت کنند؛ یعنی نه زیاده‌روی کنند و نه بخیل باشند. در ادامه، به بررسی منافع و ضررهای خمر و قمار پرداخته شد. دکتر سادات‌منصوری اشاره کردند که آیه می‌فرماید؛ اگرچه این دو پدیده برخی منافع ظاهری دارند، اما گناه آن‌ها بیشتر از منفعت‌شان است. به ویژه در مورد خمر، طبق مقالات منتشر شده، نشان می‌دهد که خمر هیچ منفعت جسمی ندارد و تنها منفعت ظاهری اقتصادی برای فرد دارد و قمار هیچ سودی برای جامعه ندارد.همچنین، دکتر سادات‌منصوری درباره تحریم خمر توضیح دادند که در آیه مذکور، خداوند نهی از مصرف خمر کرده است و این نهی باتوجه به حدیثی از امام باقر (ع) به‌معنای تحریم است. در پایان جلسه، در خصوص روش اقتصادی اسلام بحث شد. ایشان تأکید کردند که اسلام مالیات بر همه چیز وضع نمی‌کند، بلکه از مسلمانان می‌خواهد که از مازاد مال خود به دیگران کمک کنند و مشکلات اقتصادی را خود مردم حل کنند. در این زمینه، پرداخت خمس و زکات واجب است، اما مسائلی مانند نفقه و مالکیت بر ارث بسته به شرایط است و ممکن است واجب نباشد. این جلسه با تأکید بر لزوم تفکر در آیات قرآن به‌پایان رسید.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 18 فروردین‌ماه 1404 برگزار شد

جلسه پژوهشگران با موضوع تدبر در آیات ۲۱۸ و ۲۱۹ سوره بقره مورخ ۱۸ فروردین‌ماه ۱۴۰۴ برگزار شد. در این جلسه ابتدا تجزیه و ترکیب و نکات بلاغی آیه توسط سرکار خانم علویان مطرح شد. سپس درباره هجرت و تفاوت آن با سفر سوال پرسیده شد. در پاسخ به این سوال هجرت را سفری دانستند که فرد مبدا را ترک می‌کند و بازگشت سریع و سهلی ندارد ولی سفر ترک مکان اولیه نیست. با توجه به امکان تفاوت میان مفهوم کلمات در فرهنگ فارسی و فرهنگ قرآنی قرار بر این شد که تمامی کاربردهای هجرت در قرآن مورد بررسی قرار گیرد. سپس درباره کاربردهای کلمات درون متن قرآن و امکان وجود معانی لایه ای بحث شد و نظراتی درباره زبان قرآن ارائه گردید. مباحثه حول اینکه زبان قرآن عرف عام است یا خاص ادامه یافت. نکاتی نیز در باب احتمال زبان فطرت برای تعابیر قرآنی مطرح شد. آنگاه رئیس و اعضای محترم جلسه این تصمیم را اتخاذ کردند که از جلسات بعد هر جلسه به‌مدت ۱۵ دقیقه یک مبحث از زبان قرآن بر مبنای کتاب زبان قرآن و مسائل آن نوشته سعیدی روشن مورد بحث و نقد قرار گیرد. در پایان جلسه آیه ۲۱۹ نیز تلاوت شد و نکات صرفی و نحوی ارائه شد. یسالونک در ابتدای آیه را این گونه شرح دادند که علی‌رغم این که اکثر این سوال‌ها توسط یهودیان پرسیده می‌شده اینجا سوال خود مسلمانان است و باید به خود مسلمانان نسبت داده شود. ادامه بحث درباره این آیه به جلسه بعد موکول شد

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 20 اسفندماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران با موضوع تدبر در آیه ۲۱۷ سوره بقره مورخ ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۳ برگزار شد. در این جلسه نکات محوری آیه مورد بحث به طور خاص در موضوع حبط اعمال از سوی رئیس جلسه جناب آقای دکتر سادات منصوری و برخی اساتید و پژوهشگران ارایه شد. ایشان مباحث علامه طباطبایی ذیل حبط اعمال را به طور کامل در جلسه مطرح کردند و سپس اعضای محترم جلسه به ذکر نکاتی در این باره پرداختند از جمله این که اعمال نیک نیز می توانند اعمال قبیح انسان را حبط نمایند. نوع اعمالی که باعث حبط بقیه اعمال انسان می شوند نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در ادامه جلسه فراز: "من یرتد عن دینه فیمت و هو کافر" مورد بازخوانی و تدبر قرار گرفت. اصطلاح مرتد از منظر فقه اسلامی تشریح شد و نحوه مواجهه حکومت اسلامی با افراد مرتد به بحث گذاشته شد. همچنین عدم مجازات اعدام برای زنان مرتد نیز مطرح شد که بحث مفصل آن به جلسات بعدی تدبر موکول گردید.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 13 اسفندماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران با موضوع تدبر در آیه ۲۱۷ سوره بقره مورخ ۱۳ اسفندماه ۱۴۰۳ برگزار شد. در این جلسه نکات محوری آیه مورد بحث از سوی رئیس جلسه جناب آقای دکتر سادات منصوری و برخی اساتید و پژوهشگران مطرح شد.از جمله نکات مطرح شده در این آیه، اشاره به اخراج اهل بود که پس از انجام مباحثات، دلالت آن بر اخراج مومنینی که ساکن مکه بودند، مورد اتفاق حاضران در جلسه قرار گرفت.
در خلال تفسیر آیات، بحث تزاحم فقهی در امر نماز و نکاتی درباره روایت رد الشمس مطرح شد. آن گاه احتمالات علمی پدیده ردالشمس مانند امکان بازگرداندن دوباره نورخورشید به کل زمین و یا از نگاه ناظران زمینی بررسی شد. سپس تعبیر صد عن سبیل الله از نظر مفهومی بررسی شد و معنای هر نوع ممانعتی از سبیل الهی مانند مانع انجام عمل دینی شدن و بدتبلیغ کردن دین برای این تعبیر مطرح شد. در انتهای جلسه نیز مباحثاتی در باب مجازات حبط اعمال از منظر دنیوی صورت گرفت‌.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 5 اسفندماه 1403 برگزار شد

جلسه شورای پژوهشی مورخ ۵ اسفند‌ماه ۱۴۰۳ در اتاق جلسات پژوهشکده مطالعات میان رشته‌ای قرآن با حضور اساتید و اعضای هیات‌علمی پژوهشکده مطالعات میان رشته‌ای قرآن برگزار شد. ابتدای جلسه منور به آیات نورانی قرآن (صفحه۳۰۱) شد و سپس با مباحثات اعضا ذیل آیات ادامه یافت. اهم مسائل مطرح شده در این بخش از جلسه شامل دلایل حضرت خضر علیه السلام برای انجام اموری بود که برای حضرت موسی علیه السلام عجیب می‌نمود و مورد اعتراض آن حضرت قرار گرفت. این امور توسط اساتید حاضر در جلسه تشریح شد و دلایل حضرت خضر علیه السلام از منظر کلامی و تفسیری مورد بحث و بررسی قرار گرفت. نکات دقیقی نیز در باب استعمال ضمایر متکلم وحده و متکلم مع الغیر در افعال اردت، اردنا و فخشینا مطرح شد که ادامه مباحثات به جلسات بعدی موکول گردید. بخش دوم جلسه پس از اقامه نماز مغرب و عشا در محل پژوهشکده مطالعات میان رشته‌ای قرآن با ارائه آقای دکتر مصطفی جعفری برگزار شد. موضوع سخنرانی:"قرآن و علم؛ کشف زارهای تشکیل مروارید و مرجان در آیات سوره الرحمن" بود که از منظر قرآن و علم شیمی به‌صورت میان رشته‌ای ارائه شد. اساتید پس از ارائه ایشان نکات مثبت و منفی این کار را مطرح نمودند. نحوه تشکیل مرجان و مروارید و فرآیند ایجاد کلسیم مورد بحث قرار گرفت و برخی نظرات نیز پیرامون مکان دو دریای مورد بحث در آیه مطرح شد.  

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 15 بهمن‌ماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران (تدبر) روز دوشنبه ۱۵ بهمن‌ماه ۱۴۰۳، ساعت ۸ صبح، به‌صورت حضوری در سالن کنفرانس پژوهشکده برگزار شد. جناب آقای دکتر سادات‌منصوری در این نشست، آیات ۲۱۴ تا ۲۱۶ را تلاوت و تفسیر کردند. در آیه ۲۱۴، واژگان «الْبَأْسَاءُ» (سختی‌های درونی) و «الضَّرَّاءُ» (سختی‌های بیرونی) بررسی شد و اشاره گردید که فعل «زُلْزِلُوا» به تردید ایمانی انسان در سختی‌ها اشاره دارد. در آیه ۲۱۵، تأکید بر آگاهی خداوند از نیات انسان و استفاده دوباره از واژه «خِیْر» (یک‌بار به معنای نیکی و بار دیگر در اشاره به عمل خیر) مورد توجه قرار گرفت. همچنین، درباره نفقه و گروه‌های شایسته انفاق (مسکین، یتیم، ابن‌السبیل) بحث شد. در آیه ۲۱۶، معنای «كُتِبَ عَلَيْكُمُ» در وجوب تکوینی یا تشریعی بررسی گردید و اشاره شد که «أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا» بیانگر جهل انسان نسبت به خیر و شر است. تفاوت «کَره» (سختی‌های بیرونی) و «کُره» (ناملایمات درونی) نیز تشریح شد و ارتباط این آیه با احکام الهی، از جمله دشواری انجام برخی تکالیف مانند نماز صبح، مورد بحث قرار گرفت. 

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 10 دی‌ماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران (تدبر) روز دوشنبه مورخ 10 دی‌ماه ۱۴۰۳، ساعت 8 صبح به‌صورت حضوری در سالن كنفرانس پژوهشكده برگزار شد. در این جلسه ابتدا جلسه ۲۱۳ قرائت شد. درباره آیه یهدی من یشاء الی صراط مستقیم این نظر وجود دارد که هر کس خوش بخواهد را خدا به راه راست هدایت می‌کند. و نظر دوم این است که هرکس را خدا بخواهد به راه راست هدایت می‌کند. در ادامه به عالم ذر و احوالات انسان در آنجا اشاره شد و اینکه شاید بسیاری از تمایزهای انسان‌ها ریشه در زندگی پیشین ما در آن عالم دارد. نظر بعدی این بود که تفاوت‌ها لازمه خلقت است و بر اساس ضوابطی این تفاوت‌ها بنا نهاده شده است اما هیچ گاه به حدی نمی رسد که اختیار را سلب کند.دکتر سادات منصوری در ادامه فرمودند برخی تفاوت‌ها ذاتی است اما اختیار را سلب نمی‌کند. این تفاوت‌های ذاتی منجر می‌شود که برخی هدایت شوند و برخی در مسیر هدایت قرار نگیرند.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 3 دی‌ماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران (تدبر) روز دوشنبه مورخ 3 دی‌ماه ۱۴۰۳، ساعت 8 در سالن كنفرانس پژوهشكده برگزار شد. در این جلسه از آیه ۲۱۱ سوره بقره شروع به تلاوت شد. پیرامون واژه رزق بحث و بررسی انجام گرفت اینکه رزق فقط مادی نیست و گاه بر‌اساس نظام علت و معلولی رزق برخی نصیب برخی دیگر می‌شود و هر آنچه سهم کسی شده بنابر علم خداوند حتما بهترین و مناسب‌ترین برای او بوده است که باید بدان راضی بود. در ادامه، بحث ارث زنان به جمع‌بندی رسید که گاه در حکومت و قوانین روز بنا بر رویکرد مردم و مصلحت جامعه قوانینی وضع خواهد شد که در کنار فقه لازم‌الاجراست. برای جلسه آینده قرار شد پیرامون حق بحث و بررسی بین پژوهشگران صورت گیرد.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 19 آذرماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران (تدبر) روز دوشنبه مورخ 19 آذر‌ماه ۱۴۰۳، ساعت 8 صبح به‌صورت حضوری در سالن كنفرانس پژوهشكده برگزار شد. در این جلسه ایه ۲۱۱ و ۲۱۲ البقره تلاوت شد. در ایه ۲۱۲ تزئین دنیا موجب جذب و رغبت به آن شده است. روزی بدون حساب خداوند مختص زندگی دنیاست و در آخرت همه چیز از روی حساب است. پس از آن بحث تفاوت زنان و مردان بین پژوهشگران صورت گرفت.این تفاوت‌ها ذاتی است یا ماحصل تربیت اجتماعی است؟! نتیجه آنکه بخشی ذاتی و بخشی برآمده از تعاملات اجتماعی است.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 5 آذرماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران (تدبر) روز دوشنبه مورخ 5 آذر‌ماه ۱۴۰۳، ساعت 8 صبح در سالن كنفرانس پژوهشكده برگزار شد. در این جلسه به تلاوت و بررسی سوره بقره، از ايه ۲۰۵ به بعد پرداخته شد. دکتر سادات منصوری درباره کارآمدی و به‌روز بودن حوزه‌های علمیه و تعارض علم و دین سخنانی را برای دانشجویان ایراد فرمودند. 

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 12 آذرماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران (تدبر) روز دوشنبه مورخ 12 آذرماه ۱۴۰۳، ساعت 8 صبح به صورت حضوری در سالن كنفرانس پژوهشكده برگزار شد. در این جلسه به تلاوت و بررسی سوره البقره، از ایه 207 تا ۲۱۰ پرداخته شد. در آیه ۲۰۷ درباره واژه شری و تفاوت آن با بیع بحث شد و اینکه شان نزول آیه، ماجرای لیله المبیت و خوابیدن حضرت علی (ع) به جای پیامبر (ص) و جانفشانی ایشان بوده است.
در انتهای آیه لفظ رئوف آمده که اشاره به بخشش بدون درخواست از خداوند دارد. در آیه ۲۰۸ ، واژه "سلم" به معنای صلح و عدم درگیری است که مختص مومنان است و مشمول یهود و مشرکان نمی‌شود. عبارت خطوات الشیطان به معنای اضلال تدریجی چه فردی و چه اجتماعی است.
در انتهای آیه ۲۰۹ آمده خداوند عزیز حکیم است، در تعریف حکمت آیات ۲۲ تا ۳۹ سوره اسراء برای مطالعه به دانشجویان پیشنهاد شد. بحث درخت اسماء در تفسیر علامه بحث زیبا و مفیدی است که این موضوع نیز برای مطالعه پژوهشگران توصیه شد. در ادامه بحث حدیثی ارث بانوان و روش استنباط احکام دنبال شد.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 21 آبان‌ماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران (تدبر) روز دوشنبه مورخ 21 آبان ماه ۱۴۰۳، ساعت 8 صبح به‌صورت حضوری در سالن كنفرانس پژوهشكده برگزار شد.
در این جلسه پس از تلاوت آیات ۲۰۰ تا ۲۰۳ سوره بقره، پیرامون آیات بحث و تبادل نظر شد. در ادامه جلسه دکتر سادات منصوری به ادامه بحث خود درباره دلالت روایات در احکام فقه پرداختند و به سوالات در این زمینه پاسخ دادند. 

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 14 آبان‌ماه 1403 برگزار شد

جلسه پژوهشگران (تدبر) روز دوشنبه مورخ ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۳، طبق روال هر هفته ساعت 8 صبح به‌صورت حضوری در سالن كنفرانس پژوهشكده برگزار شد. جلسه با تلاوت آیات قرآن آغاز شد و با تدبر در آیات ۱۹۷ تا ۱۹۹ سوره بقره ادامه یافت.‌ سپس نکاتی قابل تامل توسط اعضای محترم ذیل آیات مربوطه مطرح شد. در بخش دوم جلسه جناب آقای دکتر سادات منصوری ارائه‌ای درباره شبهات جامعه امروز در باب احکام فقهی و رابطه آن با آیات قرآن داشتند و به پرسش‌های پژوهشگران پاسخ دادند.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 15 آذر ماه 1400 برگزار شد

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 15 آذر ماه 1400 برگزار شد. در این جلسه آیات 52 تا 57  سوره اسراء مورد بحث و بررسی قرار گرفت. از جمله سوالات و نکات قابل تامل و تحقیق بیشتر در این آیات بدین شرح بود:
در برخی از آیات توصیه به رفتار و گفتار و جدال احسن با دیگران شده است. مانند آیه 53 اسراء «وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً» و آیه 125 نحل: «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» حتی در آیه 96 سوره مومنون توصیه شده است که سیئه و بدی دیگران را به صورت احسن پاسخ دهید: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ». 
در مقابل در برخی از آیات توصیه به مقابله به مثل شده است، مانند آیه 194 بقره: «الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» یا آیه 126 نحل: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ». این دو دسته آیات چگونه با هم جمع می‌شوند؟ ملاک‌های برخورد احسن چیست و در چه مواقعی مقابله به مثل توصیه می‌شود؟ با توجه به اینکه معمولا در ادامه آیاتی که از مقابله به مثل سخن می‌گوید، توصیه به عفو و صبر شده است، آیا می‌توان گفت که مقابله به مثل هرچند مجاز است، ولی اولویت همیشه با برخورد احسن است؟
با توجه به آیه 54 سوره اسراء: «رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلا» که به پیامبر می گوید که وکیل مردم نیست، و آیات متعددی که وظیفه پیامبر را صرفا بلاغ معرفی می‌کند، مانند: آیه 20 سوره آل عمران: «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِباد»، آیا می‌توان گفت که این توصیه‌ها به معنای عدم اجبار مردم به هدایت، ایمان، امور اخروی و احکام توسط پیامبر و همچنین حکومت اسلامی است؟
جلسه پژوهشگران با موضوع تدبر در آیه ۲۱۷ سوره بقره مورخ ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۳ برگزار شد. در این جلسه نکات محوری آیه مورد بحث به طور خاص در موضوع حبط اعمال از سوی رئیس جلسه جناب آقای دکتر سادات منصوری و برخی اساتید و پژوهشگران ارایه شد. ایشان مباحث علامه طباطبایی ذیل حبط اعمال را به طور کامل در جلسه مطرح کردند و سپس اعضای محترم جلسه به ذکر نکاتی در این باره پرداختند از جمله این که اعمال نیک نیز می توانند اعمال قبیح انسان را حبط نمایند. نوع اعمالی که باعث حبط بقیه اعمال انسان می شوند نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در ادامه جلسه فراز: "من یرتد عن دینه فیمت و هو کافر" مورد بازخوانی و تدبر قرار گرفت. اصطلاح مرتد از منظر فقه اسلامی تشریح شد و نحوه مواجهه حکومت اسلامی با افراد مرتد به بحث گذاشته شد. همچنین عدم مجازات اعدام برای زنان مرتد نیز مطرح شد که بحث مفصل آن به جلسات بعدی تدبر موکول گردید

جلسه تدبر قرآن در تاریخ 30 تیرماه ۱۴۰۴ برگزار شد و در این جلسه، تدبر در آیات ۲۳۲، ۲۳۳ و ۲۳۴ بررسی شد.

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ۗ ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۗ ذَٰلِكُمْ أَزْكَىٰ لَكُمْ وَأَطْهَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (۲۳۲).

آیهٔ ۲۳۲ سوره بقره به یکی از مهم‌ترین اصول اخلاقی و اجتماعی در ارتباط با زنان طلاق‌گرفته می‌پردازد.

این آیه دارای صنعت “التفات” هست، ابتدا خطاب به همسر سابق و در ادامه به ولی زن. در ابتدا خداوند به همسر هشدار می‌دهد که آنان را رها کنید و از روى ستم مانع ازدواج آنان نشوید و در ادامه به «اولیای زن» گوشزد می‌کند که اگر زن طلاق داده شد و عده‌اش پایان یافت، اگر خودش و همسر سابقش می‌خواهند دوباره ازدواج کنند، حق ندارند مانع شوند، به‌ویژه اگر این تصمیم با رضایت دو طرف و طبق عرف و شرع باشد، تمام تلاش این است که کمترین مانع برای ارتباط مجدد زن و شوهر وجود داشته باشد.
عبارت “أَزْوَاجَهُنَّ” همان همسر سابق است.عبارت “تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ” حتما با رضایت دو طرف و طبق عرف باشد.عبارت “ذَٰلِكَ يُوعَظُ”،، پند و اندرز است یعنی اولیاء زن نباید به همراه زور و یا هر اعمال دیگری مانع از ازدواج آنان شوند.عبارت “يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۗ”، کسی که این رفتار ناپسند را انجام ندهد به خدا و روز قیامت ایمان دارد، گرچه بر خلاف میل باطنی ولی زن هست.عبارت “ذَٰلِكُمْ أَزْكَىٰ لَكُمْ وَأَطْهَرُ ۗ”، حکمت این امر آن هست که دختر با همان همسر قبلی خود ازدواج کند، برای دختر هم ازکی هست.

 وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ ۖ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ ۚ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ ۚ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِكَ ۗ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا ۗ وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (۲۳۲).

 این آیه وضعیت فرزندان پس از طلاق را بیان می‌کند. طبق آیه، مادران می‌توانند فرزندان خود را تا دو سال کامل (سال قمری) جمله «فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» تأکید می‌کند که اگر زن پس از پایان عده، بخواهد به‌صورت معقول و پسندیده اقدام به ازدواج کند، خانواده یا ولی میت حق ندارند او را از این کار بازدارند.خطاب در این آیه به اولیای میت است که نباید پس از پایان عده وفات، مانع ازدواج مجدد زن شوند، زیرا زن پس از این مدت دارای اختیار و حق کامل است تا زندگی خود را انتخاب کند.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن در تاریخ دوشنبه 1 آذر ماه 1400 برگزار شد

در این جلسه آیات 36 تا 45  سوره اسراء مورد بحث و بررسی قرار گرفت. از جمله نکات قابل تامل و تحقیق بیشتر در این آیات بدین شرح بود:
 در آیه 36 توصیه به عدم پیروی از آنچه علم بدان نداریم، شده است: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا». منظور از علم داشتن در این آیه چیست؟ آیا می توان به بهانه عدم علم قطعی از بسیاری از وظایف دینی سر باز زد؟ آیا می‌توان منظور از علم را عام دانست، بدین معنا که برای انجام هر کاری حجت داشته باشید؟ چرا پس از آن، مسئولیت سمع و بصر و فواد مطرح شده است؟ ارتباط میان دو قسمت آیه چگونه برقرار می‌شود؟ آیا می توان گفت منظور این است که هم قالب باید درست باشد و هم محتوا و ورودی‌ها، در نتیجه منظور این است که با استفاده از فرم و محتوای درست، نتیجه درست بگیرید؟ 
 با توجه به تاکیدی که بر عدم شریک گرفتن برای خدا در آیه 39 اسراء «وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى‏ فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً» و سایر آیات وجود دارد، آیا می‌توان گفت که مذمت شرک از کفر در آیات قرآن بیشتر است؟ به‌طور کلی آمار محاجه با منکرین خداوند و مشرکین در آیات قرآن به‌چه صورت است؟
در آیه 40 اسراء «أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيماً» علت خشم خداوند نسبت به کسانی که فرشتگان را دختران خدا می دانستند، چیست؟ چرا بیش از آنکه بر فرزند نداشتن (چه دختر، چه پسر) خداوند تاکید شود، بر دختر نبودن ملائکه تاکید شده است؟ آیا می توان گفت که تا پیش از اعراب برخی پسران را به خدا نسبت می‌دادند، مثل پسر خدا دانستن عیسی مسیح (ع) که خداوند آن را هم به‌شدت رد می‌کند. ولی برای اولین بار اعراب نسبت دختر داشتن به خداوند می‌دهند که آن را برای خود نمی‌پسندیدند و از این رو در اینجا این مساله مذمت شده و اصل فرزند نداشتن خداوند در آیات دیگر مطرح شده است؟  

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای با شرکت هفت نفر از پژوهشگران در تاریخ 24 آبان‌ماه 1400 برگزار شد

در این جلسه آیات 29 تا 36  سوره اسراء مورد بحث و بررسی قرار گرفت. از جمله نکات قابل تامل و تحقیق بیشتر در این آیات بدین شرح بود:
آیه 29 سوره اسراء که توصیه به اعتدال و میانه‌روی در انفاق می‌نماید: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا» و همچنین آیه 67 سوره فرقان که مضمون مشابهی دارد و از اسراف در انفاق نهی می‌کند: «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (الفرقان/67)، با آیه 8 سوره انسان «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» که روایتگر بخشش بی‌نظیر اهل بیت است و یا آیه «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (الحشر/9) که از بخشش انصار با وجود احتیاج شدید سخن می گوید، چگونه سازگار می‌شود؟ اصولا میانه‌روی در بخشش و عدم اسراف در انفاق به چه معناست و چه ملاک‌هایی دارد؟  
همچنین در ادامه جلسه در خصوص میزان استفاده از آیات قرآن در اجتهادات فقهی از گذشته تاکنون بحث و تبادل نظر صورت گرفت.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای با شرکت هفت نفر از پژوهشگران در تاریخ 18 مرداد ماه 1400 برگزار شد


در این جلسه آیات 45 تا 6  سوره نحل مورد بحث و بررسی قرار گرفت. از جمله مباحثی که در این آیات مورد بحث و بررسی قرار گرفت، پدیده سایه در آیه 48 و سجده کردن (سُجَّداً لِلَّهِ)، حرکت (يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ)، کشیده شدن (أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَ‏) و امکان سکون آن (وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً) (فرقان/45) بود. همچنین در ادامه در خصوص ارتباط مفاهیم باج، رشوه، مالیات و جزیه با فراز ابتدایی آیه 56 (وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ) بحث و گفتگو شد.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای با شرکت هفت نفر از پژوهشگران در تاریخ 11 مرداد‌ماه 1400 برگزار شد

در این جلسه آیات 36 تا 44 سوره نحل مورد بحث و بررسی قرار گرفت. یکی از مباحث مهم مطرح در این آیات، دعوت خداوند به سیر در زمین (فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ، 36)، مشاهده عاقبت مکذبین (فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ، 36) و وعده نیکو در دنیا و آخرت برای مهاجرت‌کنندگان (وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ، 41) بود و سوالات مهمی در این خصوص مطرح شد که عبارت‌اند از اینکه جهت عمل کردن به آیه 36 سوره نحل به چه مکان‌هایی در زمین باید سفر کرد؟ با توجه به اینکه همه افراد، چه مکذب و چه غیر مکذب عاقبت می‌میرند، چگونه می‌توان عاقبت مکذبین را با سیر در زمین مشاهده کرد؟ اهمیت و فوائد جهانگردی از منظر قرآن کریم چگونه است؟
همچنین در این جلسه بحث اشاره آیات 38 و 39 به‌مساله رجعت، عدم اجابت خواست پیامبر در مورد مکذبین در آیه 37 (إِنْ تَحْرِصْ عَلى‏ هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ) و نیز مصداق اهل الذکر در آیه 43 (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ) مورد تدبر و تبادل نظر قرار گرفت.

جلسه تدبر در قرآن پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای با شرکت هفت نفر از پژوهشگران در تاریخ 4 مردادماه 1400 برگزار شد

در این جلسه آیات 24 تا 35 سوره نحل مورد بحث و بررسی قرار گرفت. از جمله مباحثی که بدان پرداخته شد، می‌توان به ویژگی‌های مستکبرین که بسیار مورد غضب الهی هستند، اشاره کرد. مهمترین ویژگی مستکبرین عدم تسلیم در مقابل حق است که در آیات متعدد دیگری نیز به آن اشاره شده است (يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها - الجاثیه/8) مستکبرین هرگاه حقی بر آنان عرضه شود، از پذیرش آن سرباز می‌زنند و در مقابل آن لجاجت می‌ورزند و هیچگاه پاسخگوی اعمال و رفتارشان نیستند. در مقابل این گروه، متقین هستند که به‌واسطه عملشان وارد بهشت می‌شوند (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).